فرضیه تکامل و تنوع انواع یک نظریه قدیماست و سابقه آن چنانکه«شبلی شمیل»نویسنده کتاب«فلسفة النشوء و الارتقاء»گفته است؛ به بیش ازی 2500 سال پیش میرسد که بعدها و در قرون اخیر این نظریه توسط داروین و لامارک؛ با دقت بیشتری بیان گردیده است. این مسأله سالها در محافل دینی؛ بین خدا پرستان و مادیون؛ مورد بحث قرار گرفته است و دانشمندان مسلمان جوابهایی بدان داده اند و کتابهای زیادی در این زمینه نوشته اند ، و ما بعضی از آنها را برای اطلاع بیشتر شما معرفی میکنیم. 1ـ تفسیر المیزان ج 16/ علامه طباطبایی ره 2ـ فیلسوف نماها /آیت الله مکارم شیرازی 3ـ داروینسم یا تکامل انواع/ آیت الله جعفر سبحانی 4ـ خلقت انسان از نظر قرآن /ـ آیت الله مصباح یزدی 5ـ توحید و تکامل/ استاد شهید مطهری 6ـ علل گرایش به مادیگری/ شهید مطهری 7ـ مبانی انسان شناسی در قرآن/ دکتر عبدالله نصری 8ـ آفرینش انسان/ علامه محمد تقی جعفری آنچه لازم است مورد توجه قرار گیرد؛ مرکز اصلی بحث و محل اشکال و چگونگی تعارض تئوری تکامل و تبدل انواع با خلقت آدم و حواست، زیرا نظریه تکامل و تبدل انواع میگوید: انسان همانند سایر موجودات، خلقت حدوثی نداشته بلکه بصورت تدریجی و از طریق تبدل انواع،به شکل امروزی آن درآمده است؛ اما آنچه در قرآن مجید آمده است؛ اینست که آفرینش انسان؛ بصورت تبدل انواع نیست . و همین باعث شده است تا عدهای فکر کنند که آنچه که آیات قرآن فرموده است با نظریه تکامل در تضاد است. آنچه از مطالعه و جمع بندی کتابهای استاد شهید مطهری استفاده میشود این است که:فرضیه«تبدل انواع»یک فرضیه زیست شناسانه است و از نظر علمی، علم زیست شناسی متکفل بحث و بررسی و رد و اثبات آن است و از حوزه مباحث دینی و کتابهای آسمانی خارج است زیرا حوزه دین شامل مباحث ماوراء طبیعت، احکام، حقوق و مسائل اخلاقی است. البته در بسیاری از آیات قرآن مجید مسائل علمی و اسرار عالم بیان گردیده است که در این موارد باید به نحوه بیان آیات الهی توجه داشت ، گاهی قرآن مجید یک مطلب علمی یا تاریخی را بیان میکند ولی منظور از بیان آن یک نتیجه گیری اخلاقی است که طبیعتا در این موارد نباید انتظار داشت که قرآن تمام جنبههای تاریخی و یا علمی آن قضیه را صریحا بیان کرده باشد. و نگاه قرآن در مسأله خلقت؛ اینگونه است پس نمیتوان انتظار داشت که اگر قرآن این مساله را بیان میکند همانند یک کتاب زیست شناسی،تمام زوایا و جزئیات آنرا مورد بحث قرار دهد. زیرا اساسا زبانِ بیان قرآن کریم با زبان فنی و تخصصی علوم طبیعی و تجربی متفاوت است .بنابراین فرضیه تکامل هر چه باشد و چه رد شود یا اثبات گردد و بطور مثال چه بیولوژی ثابت کند که پروتئینها در تمام موجودات حتی انسانها شبیه به هم هستند و چه ثابت نکند و صرفنظر از اینکه دانشمندان علوم زیست شناسی از این اثبات یا عدم اثبات چه نتیجهای بگیرند، این اثبات و نتیجهگیری ، منافات و تضادی با آنچه که در قرآن مجید درباره خلقت آدم و حوا آمده است ، ندارد. زیرا تناقض دارای شروطی است و یکی از شرایط آن«وحدت حمل»است یعنی اینکه باید بین دو نظریه متناقض؛ سنخیت زبانی وجود داشته باشد و سخنی میتواند با یک نظریه علمی تناقض داشته باشد که با زبان علمی بیان شده باشد. بنابراین سخنی که به زبان سمبولیک بیان شود؛ هیچگاه نمیتواند با سخنی به زبان علمی متناقض باشد و همینطور سخنی که به زبان فلسفی بیان شده با سخنی که به زبان علمی (علم تجربی) بیان شده است؛ هیچگونه تناقض و تضادی ندارد. در باب خلقت انسان(آدم و حوا)زبان قرآن یک زبان سمبولیک است که در آن ثبوتی و تبدلی بودن خلقت قابل اثبات نیست؛ بلکه مهم بیان جنبههای اخلاقی آن است. یعنی قرآن داستان آدم و حوا را از نظر سکونت در بهشت، اغوای شیطان،طمع،حسد،رانده شدن از بهشت،توبه و ... به صورت سمبولیک بیان کرده است. نتیجهای که قرآن از این داستان میگیرد از نظر خلقت حیرت انگیز آدم نیست و در باب خداشناسی از این داستان هیچ نتیجه گیری نمیشود.بلکه تنها از نظر مقام معنوی انسان و از نظر یک سلسله مسائل اخلاقی داستان آدم را مطرح میکند. بهرحال این سخن قرآن در باب خلقت انسان(آدم و حوا) با فرضیههای مطرح شده در باب تبدل و تنوع انواع،هیچگونه تضاد و تعارض ندارد و این گونه مطالب را بهانه انکار قرآن و مذهب قرار دادن خلاف انصاف علمی است تا چه رسد به اینکه با تمسک به آنها خدا را انکار نماید